در احادیث متعدّد وارد شده است که امامان پس از پیامبر(ص) دوازده نفر هستند؛ اوّلین آنها علی بن ابیطالب(ع) و آخرین آنها قائم(عج) است؛ چنانکه در «ینابیع المودّه» آمده است:
فردی یهودی پس از رحلت پیامبر اکرم(ص) نزد علی(ع) آمد و مسائل بسیاری از او پرسید تا اینکه سخن به اوصیای پیامبر(ص) رسید. علی(ع) فرمود: «آنان دوازده نفرند. من اوّلین آنها و مهدی قائم آخرین آنها است.» و آن شخص یهودی او را تصدیق کرد و اسلام آورد.11
در احادیث متعدّد نقل شده است که تعداد جانشینان پیامبر(ص) دوازده نفر است که نُه امام از آنان، از نسل حسین بن علی(ع) میباشند. در برخی از این احادیث آمده است که آخرین آنها مهدی قائم(عج) میباشد؛ چنانکه از ابوسعید خدری روایت شده است که گفت:
از پیامبر(ص) شنیدم که میفرمود: «اهل بیت من مایه امنیت برای اهل زمینند؛ چنانکه ستارگان آسمان مایه امنیت برای اهل آسمانند.» از او پرسیدند: امامان پس از تو، از اهل بیت تو میباشند؟ فرمود: «آری. آنان دوازده نفرند. نُه نفر از آنها که از نسل حسین(ع) میباشند، همگی امین و معصومند.»12
در احادیث بسیار که از طریق شیعه و اهل سنّت روایت شده است، امامان دوازدهگانه به نام معرفی شدهاند؛ چنان که مؤلّف کتاب «فرائد السّمطین»13 از ابن عبّاس روایت کرده است که:
فردی یهودی به نام نعثل نزد پیامبر(ص) آمد و مسائلی از او پرسید و سرانجام مسلمان شد. یکی از مسائل او درباره تعداد و نام جانشینان پیامبر(ص) بود که پیامبر پاسخ دادند: «تعداد جانشینان من دوازده نفرند» و آنها را به نام، به شرح زیر معرفی کرد:
1. علی بن ابی طالب؛ 2. حسن بن علی؛ 3. حسین بن علی؛ 4. علی بن الحسین؛ 5. محمّد بن علی؛ 6. جعفر بن محمّد؛ 7. موسی بن جعفر؛ 8. علی بن موسی؛ 9. محمّد بن علی؛ 10. علی بن محمّد؛ 11. حسن بن علی؛ 12. مهدی فرزند امام یازدهم(ع).14
نظیر این روایت را مؤلّف کتاب «مناقب» معروف به ابن المغازلی شافعی درباره فردی دیگر از یهود به نام جندل بن جناده نقل کرده است15 و در کتاب «منتخب الاثر» حدود پنجاه روایت در این باره نقل شده است.16
در اینجا دلیلی روشن بر امامت امامان شیعه وجود دارد که شیخ صدوق(ره) در کتاب «کمال الدّین» بیان نموده است و حاصل آن این است که یکی از دلایل نبوّت پیامبر اکرم(ص) این بود که آن حضرت بدون اینکه نزد کسی علم بیاموزد، سرگذشت پیامبران و اقوام پیشین را میدانست و این مطلب، دلیل روشنی بر صدق دعوی نبوّت او بود و اینکه او دانش خود را از عالم غیب میآموخت.
امامان شیعه نیز از هیچ کس کسب دانش نکردند. با این حال از همه مردم زمان خود به احکام دین و حوادث جهان داناتر بودند و به هر مسئلهای که از آنان سؤال میشد، بیدرنگ و به بهترین وجه پاسخ میگفتند. بنابراین، از اینجا روشن میشود که سرچشمه علم و دانش آنان، پیامبر اکرم(ص) و بالنتیجه جهان غیب بوده است.
بدیهی است تنها چنین افرادی شایستهترین افراد برای احراز مقام امامت و جانشینی پیامبر اکرم(ص) میباشند.17
حدیث سفینه، حدیثی است از پیامبر درباره اهل بیت(ع). پیامبر(ص) در این حدیث، اهل بیت خود(ع) را به کشتی نوح(ع) تشبیه کرده و فرموده است:
متن حدیث چنین است:
«اِنَّ مَثل اَهْلِِ بَیتِی کسَفِینَهِِ نُوحَ مِنْ رَکبَها نَجِی، وَ مَنْ تَخَلّفَ عَنْهَا غَرِقَ؛18
به تحقیق، اهل بیت من(ع) همانند کشتی نوح(ع) هستند که هر کس سوار آن شد، نجات یافت و هر کس از آن تخلف کرد، غرق شد.»
از تشبیه اهل بیت پیغمبر(ص) به کشتی نوح(ع) نتیجه میگیریم که دوستی اهل بیت و رجوع به آنان در احکام دین و پیروی از دستورهای آنان، سبب نجات از گمراهی است؛ چنان که تخلّف از آنان، مایه غرق شدن در دریای ضلالت و هلاکت است و این همه در صورتی میسّر است که اهل بیت پیامبر(ص) از خطا و انحراف مصون باشند.
بنابراین، حدیث سفینه بر مطالب زیر دلالت میکند:
1. امامت و رهبری اهل بیت پیغمبر(ص) در مسائل اجتماعی؛
2. مرجعیت علمی آنان در تعالیم و احکام دینی؛
3. معصوم بودن آنان از خطا و لغزش.
با توجّه به آنچه که گفته شد، می توان نتیجه گرفت در اینکه حضرت علی، حضرت زهرا و امام حسن و امام حسین(ع)، اهل بیت پیامبر(ص) هستند جای شک و تردیدی نیست و کسی هم در آن اختلاف نکرده است، اختلاف در این است که آیا اهل بیت پیغمبر(ص) شامل همسران پیامبر(ص) هم می شود یا نه؟
پس از اتّفاق نظر در مورد امر نخست، مجالی برای اختلاف در مورد امر دوم باقی نمیماند؛ زیرا که یادآور شدیم، یکی از نتایج حدیث سفینه، عصمت اهل بیت(ع) است. بنابراین، حضرت علی، حضرت زهرا، امام حسن و امام حسین(ع) از خطا و لغزش مصون میباشند و گفتار و رفتار آنان ملاک تشخیص حق از باطل است.
بنابراین پایه، هرگاه آنان عمل کسی را تخطئه کرده و از او ابراز نارضایتی کرده باشند، از زمره اهل بیت بیرون خواهد بود؛ چنان که سایر امامان شیعه که همگی از نسل امام حسین(ع) بودهاند و عصمت آنان یکی پس از دیگری مورد تأیید آن حضرت بوده است، در زمره اهل بیت(ع) و حکم آنان را دارا خواهند بود.
11. ینابیع المودّه، ص 443، جهت آگاهی بیشتر از احادیث دیگر به منتخب الاثر، فصل اوّل، باب چهارم رجوع شود.
12. به باب 6 و 7 کتاب منتخب الاثر، رجوع شود، بیش از هفتاد حدیث در این باره نقل شده است.
13. محمّد ابراهیم جوینی خراسانی، محدّث و فقیه شافعی.
14. ینابیع المودّه، ص 441.
15. همان، صص 443ـ442.
16. منتخب الاثر، فصل اوّل، باب هشتم.
17. کمال الدّین و تمام النّعمه، انتشارات جامعه مدرّسین، ص 91.
18. بنابر تحقیق مؤلّف «عبقات الانوار» میر حامد حسین هرندی، حدیث سفینه، توسط نود نفر از مشاهیر علمای اهل سنّت روایت شده است؛ چنان که در کتاب «احقاق الحق» از افراد دیگری نیز روایت شده است، امام شرفالدّین عاملی در کتاب «المراجعات» (مراجعه هشتم) آن را از کتاب المستدرک حاکم نیشابوری (ج سوم، ص 151) نقل کرده است، حافظ سلیمان حنفی نیز در کتاب «ینابیع الموده» (باب چهارم) آن را به طرق مختلف روایت کرده است.
در احادیث بسیار که از طریق شیعه و اهل سنّت روایت شده است، امامان دوازدهگانه به نام معرفی شدهاند؛ چنان که مؤلّف کتاب «فرائد السّمطین»13 از ابن عبّاس روایت کرده است که:
فردی یهودی به نام نعثل نزد پیامبر(ص) آمد و مسائلی از او پرسید و سرانجام مسلمان شد. یکی از مسائل او درباره تعداد و نام جانشینان پیامبر(ص) بود که پیامبر پاسخ دادند: «تعداد جانشینان من دوازده نفرند» و آنها را به نام، به شرح زیر معرفی کرد:
1. علی بن ابی طالب؛ 2. حسن بن علی؛ 3. حسین بن علی؛ 4. علی بن الحسین؛ 5. محمّد بن علی؛ 6. جعفر بن محمّد؛ 7. موسی بن جعفر؛ 8. علی بن موسی؛ 9. محمّد بن علی؛ 10. علی بن محمّد؛ 11. حسن بن علی؛ 12. مهدی فرزند امام یازدهم(ع).14
نظیر این روایت را مؤلّف کتاب «مناقب» معروف به ابن المغازلی شافعی درباره فردی دیگر از یهود به نام جندل بن جناده نقل کرده است15 و در کتاب «منتخب الاثر» حدود پنجاه روایت در این باره نقل شده است.16
منبع
به نظرم جاش اینجا بود که یک تو دهنی به انجمن دو قطبی ها بزنیم
تناسخ ملکوتی باطل نیست و شواهد محکمی نیز در آیات و روایات دارد. اما تناسخ مُلکی که همان تناسخ مصطلح است، علاوه بر اینکه خود دلیل محکمی ندارد، با ادله و استدلالهای عقلی فراوان و آیات و روایات معصومان بسیاری نیز رد شده است. در آیات قرآن کریم، به صراحت بازگشت روح به دنیا را نادرست دانسته شده است. گذشته از اینکه رجعت برخی افراد به کلی با تناسخ تفاوت دارد.
حَتَّی إِذا جاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ. لَعَلِّی أَعْمَلُ صالِحاً فیما تَرَکتُ کلاَّ إِنَّها کلِمَةٌ هُوَ قائِلُها وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلی یوْمِ یبْعَثُونَ (ترجمه: آنها هم چنان به راه غلط خود ادامه میدهند تا زمانی که مرگ یکی از آنان فرارسد، میگوید: «پروردگار من! مرا بازگردانید. شاید در آنچه ترک کردم و کوتاهی نمودم، عمل صالحی انجام دهم!» ولی به او میگویند: چنین نیست! این سخنی است که او به زبان میگوید و اگر بازگردد، کارش همچون گذشته است! و پشت سر آنان برزخی است تا روزی که برانگیخته شوند!)[ ۲۳–۹۹و۱۰۰]
در آیۀ دیگری خداوند از نالۀ کافران در روز قیامت خبر میدهد که دنبال راهی برای خروج از عذاب میگردند:
رَبَّنا أَمَتَّنَا اثْنَتَینِ وَ أَحْییتَنَا اثْنَتَینِ فَاعْتَرَفْنا بِذُنُوبِنا فَهَلْ إِلی خُرُوجٍ مِنْ سَبیلٍ (ترجمه: پروردگارا! ما را دو بار میراندی و دو بار زنده کردی اکنون به گناهان خود معترفیم آیا راهی برای خارج شدن (از دوزخ) وجود دارد؟)[ ۴۰–۱۱]
در این آیه تنها دوبار زنده شدن بیان شده است، یک بار در دنیا و بار دیگر در قیامت.
روایات نیز بر بطلان این باور دلالت میکنند. امام رضا(ع) فرمود: هرکس معتقد به تناسخ باشد به خدای بزرگ کافر شده و بهشت و جهنم را تکذیب کرده است. «مَنْ قَالَ بِالتَّنَاسُخِ فَهُوَ کافِرٌ بِاللَّهِ الْعَظِیمِ مُکذِّبٌ بِالْجَنَّةِ وَ النَّارِ»[۴۴]
امام صادق(ع) در پاسخ از اعتقاد به تناسخ فرمود: معتقدین به تناسخ راه دین را رها کرده و گمراهیها را برای خود زینت دادهاند. «إِنَّ أَصْحَابَ التَّنَاسُخِ قَدْ خَلَّفُوا وَرَاءَهُمْ مِنْهَاجَ الدِّینِ وَ زَینُوا لِأَنْفُسِهِمُ الضَّلَالاتِ»[۴۵]
تناسخ با اعتقادات ادیان آسمانی، به خصوص معاد، سازگار نیست. بر اساس آیات قرآن کریم و روایات مربوط به معاد و سرنوشت انسان پس از مرگ، روح پس از مرگ در عالم برزخ، که بین دنیا و قیامت قرار دارد، باقی میماند تا در روز قیامت که خدا دوباره بدن انسان را برمیانگیزد تا پاداش و کیفر اعمال خود را ببیند.
حَتَّی إِذا جاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ. لَعَلِّی أَعْمَلُ صالِحاً فیما تَرَکتُ کلاَّ إِنَّها کلِمَةٌ هُوَ قائِلُها وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلی یوْمِ یبْعَثُونَ (ترجمه: آنها هم چنان به راه غلط خود ادامه میدهند تا زمانی که مرگ یکی از آنان فرارسد، میگوید: «پروردگار من! مرا بازگردانید. شاید در آنچه ترک کردم و کوتاهی نمودم، عمل صالحی انجام دهم!» ولی به او میگویند: چنین نیست! این سخنی است که او به زبان میگوید و اگر بازگردد، کارش همچون گذشته است! و پشت سر آنان برزخی است تا روزی که برانگیخته شوند!)[ ۲۳–۹۹و۱۰۰]
همه مسلمانان، به جهت اینکه تناسخ با اعتقاد به معاد که از ضروریات دین است و نیز مخالفت با آیات قرآن و روایات کافر میدانند. حدیثِ مشهور «مَن دانَ بالتناسخ فهو کافر» (هر که به تناسخ گراید کافر است) از این جمله است. همچنین در توقیع امام زمان، از محمد بن نُصَیر نُمَیری که معتقد به غلو و تناسخ بوده تبری جسته شده است.[۱۲] تضعیف راویانِ معتقد یا متهم به تناسخ نیز بطلان این عقیده را در نظر شیعه نشان میدهد.[۱۳] این امر به خصوص از آن جهت اهمیت دارد که دسته مهمی از اهل تناسخ را غلات شیعی تشکیل میدادند و همین امر موجب نسبت دادن تناسخ به شیعه شده است.[۱۴]
اهل سنّت نیز اعتقاد به تناسخ را منجر به تکفیر شمردهاند[۱۵] و استدلال تناسخیان به آیات و روایات را ابطال کردهاند.[۱۶] در احادیث به ویژه بر انکار بهشت و دوزخ اخروی به عنوان عامل اصلی تکفیرِ اهل تناسخ تأکید شده است.[۱۷]
عقیده به تناسخ در طول تاریخ اسلام با بسیاری عقاید دیگر آمیخته است، معمولاً اِباحه گری و لازم ندانستن انجام واجبات را به باورهای تناسخیان افزودهاند که احتمالاً یکی از عوامل آن اعتقاد غُلات به رفع تکلیف در صورت شناختن امام بر حق بوده است. طبق برخی روایات شیعی، تناسخیان به مشبهه هم نزدیک میشوند، از آن جهت که اصولاً خدا را به صورت انسان، مثلاً امامان خود، تصور میکنند.[۱۸] اعتقاد به ادوار و اکوار، به ویژه در دورههای بعدی، معمولاً متصل به تناسخ شمرده شده است، چنان که اسماعیلیه را که از دَوْر و کَوْر سخن میگویند متهم به تناسخ کردهاند.[۱۹]
منبع