به نظرم جاش اینجا بود که یک تو دهنی به انجمن دو قطبی ها بزنیم
تناسخ ملکوتی باطل نیست و شواهد محکمی نیز در آیات و روایات دارد. اما تناسخ مُلکی که همان تناسخ مصطلح است، علاوه بر اینکه خود دلیل محکمی ندارد، با ادله و استدلالهای عقلی فراوان و آیات و روایات معصومان بسیاری نیز رد شده است. در آیات قرآن کریم، به صراحت بازگشت روح به دنیا را نادرست دانسته شده است. گذشته از اینکه رجعت برخی افراد به کلی با تناسخ تفاوت دارد.
حَتَّی إِذا جاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ. لَعَلِّی أَعْمَلُ صالِحاً فیما تَرَکتُ کلاَّ إِنَّها کلِمَةٌ هُوَ قائِلُها وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلی یوْمِ یبْعَثُونَ (ترجمه: آنها هم چنان به راه غلط خود ادامه میدهند تا زمانی که مرگ یکی از آنان فرارسد، میگوید: «پروردگار من! مرا بازگردانید. شاید در آنچه ترک کردم و کوتاهی نمودم، عمل صالحی انجام دهم!» ولی به او میگویند: چنین نیست! این سخنی است که او به زبان میگوید و اگر بازگردد، کارش همچون گذشته است! و پشت سر آنان برزخی است تا روزی که برانگیخته شوند!)[ ۲۳–۹۹و۱۰۰]
در آیۀ دیگری خداوند از نالۀ کافران در روز قیامت خبر میدهد که دنبال راهی برای خروج از عذاب میگردند:
رَبَّنا أَمَتَّنَا اثْنَتَینِ وَ أَحْییتَنَا اثْنَتَینِ فَاعْتَرَفْنا بِذُنُوبِنا فَهَلْ إِلی خُرُوجٍ مِنْ سَبیلٍ (ترجمه: پروردگارا! ما را دو بار میراندی و دو بار زنده کردی اکنون به گناهان خود معترفیم آیا راهی برای خارج شدن (از دوزخ) وجود دارد؟)[ ۴۰–۱۱]
در این آیه تنها دوبار زنده شدن بیان شده است، یک بار در دنیا و بار دیگر در قیامت.
روایات نیز بر بطلان این باور دلالت میکنند. امام رضا(ع) فرمود: هرکس معتقد به تناسخ باشد به خدای بزرگ کافر شده و بهشت و جهنم را تکذیب کرده است. «مَنْ قَالَ بِالتَّنَاسُخِ فَهُوَ کافِرٌ بِاللَّهِ الْعَظِیمِ مُکذِّبٌ بِالْجَنَّةِ وَ النَّارِ»[۴۴]
امام صادق(ع) در پاسخ از اعتقاد به تناسخ فرمود: معتقدین به تناسخ راه دین را رها کرده و گمراهیها را برای خود زینت دادهاند. «إِنَّ أَصْحَابَ التَّنَاسُخِ قَدْ خَلَّفُوا وَرَاءَهُمْ مِنْهَاجَ الدِّینِ وَ زَینُوا لِأَنْفُسِهِمُ الضَّلَالاتِ»[۴۵]
تناسخ با اعتقادات ادیان آسمانی، به خصوص معاد، سازگار نیست. بر اساس آیات قرآن کریم و روایات مربوط به معاد و سرنوشت انسان پس از مرگ، روح پس از مرگ در عالم برزخ، که بین دنیا و قیامت قرار دارد، باقی میماند تا در روز قیامت که خدا دوباره بدن انسان را برمیانگیزد تا پاداش و کیفر اعمال خود را ببیند.
حَتَّی إِذا جاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ. لَعَلِّی أَعْمَلُ صالِحاً فیما تَرَکتُ کلاَّ إِنَّها کلِمَةٌ هُوَ قائِلُها وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلی یوْمِ یبْعَثُونَ (ترجمه: آنها هم چنان به راه غلط خود ادامه میدهند تا زمانی که مرگ یکی از آنان فرارسد، میگوید: «پروردگار من! مرا بازگردانید. شاید در آنچه ترک کردم و کوتاهی نمودم، عمل صالحی انجام دهم!» ولی به او میگویند: چنین نیست! این سخنی است که او به زبان میگوید و اگر بازگردد، کارش همچون گذشته است! و پشت سر آنان برزخی است تا روزی که برانگیخته شوند!)[ ۲۳–۹۹و۱۰۰]
همه مسلمانان، به جهت اینکه تناسخ با اعتقاد به معاد که از ضروریات دین است و نیز مخالفت با آیات قرآن و روایات کافر میدانند. حدیثِ مشهور «مَن دانَ بالتناسخ فهو کافر» (هر که به تناسخ گراید کافر است) از این جمله است. همچنین در توقیع امام زمان، از محمد بن نُصَیر نُمَیری که معتقد به غلو و تناسخ بوده تبری جسته شده است.[۱۲] تضعیف راویانِ معتقد یا متهم به تناسخ نیز بطلان این عقیده را در نظر شیعه نشان میدهد.[۱۳] این امر به خصوص از آن جهت اهمیت دارد که دسته مهمی از اهل تناسخ را غلات شیعی تشکیل میدادند و همین امر موجب نسبت دادن تناسخ به شیعه شده است.[۱۴]
اهل سنّت نیز اعتقاد به تناسخ را منجر به تکفیر شمردهاند[۱۵] و استدلال تناسخیان به آیات و روایات را ابطال کردهاند.[۱۶] در احادیث به ویژه بر انکار بهشت و دوزخ اخروی به عنوان عامل اصلی تکفیرِ اهل تناسخ تأکید شده است.[۱۷]
عقیده به تناسخ در طول تاریخ اسلام با بسیاری عقاید دیگر آمیخته است، معمولاً اِباحه گری و لازم ندانستن انجام واجبات را به باورهای تناسخیان افزودهاند که احتمالاً یکی از عوامل آن اعتقاد غُلات به رفع تکلیف در صورت شناختن امام بر حق بوده است. طبق برخی روایات شیعی، تناسخیان به مشبهه هم نزدیک میشوند، از آن جهت که اصولاً خدا را به صورت انسان، مثلاً امامان خود، تصور میکنند.[۱۸] اعتقاد به ادوار و اکوار، به ویژه در دورههای بعدی، معمولاً متصل به تناسخ شمرده شده است، چنان که اسماعیلیه را که از دَوْر و کَوْر سخن میگویند متهم به تناسخ کردهاند.[۱۹]
منبع